تئوری حسابداری در یک فرآیند تکامل تدریجی و مستمر، همیشه در حال پیشرفت بوده و این تکامل به ویژه از دهه ۱۹۶۰ سرعت بیشتری به خود گرفته است. یکی از معروفترین طبقهبندیهای تئوریهای حسابداری که براساس قدرت پیشبینی آنها انجام پذیرفته، توسط پروفسور هندریکسون صورت گرفته است. بر مبنای این طبقهبندی، تئوریهای حسابداری را میتوان در سه سطح ذیل طبقه بندی نمود:
-
تئوریهای تفسیری یا معنایی
-
تئوریهای ساختاری که به آنها تئوریهای نحوی نیز گفته میشود
-
تئوریهای رفتاری که در مواردی به آنها تئوریهای عمل باورانه هم اطلاق شده است
-
تئوریهای تفسیری
اگر بخواهیم حسابداری را به عنوان زبان تجارت با زبان به صورت اعم آن مقایسه کنیم، مشاهده میشود که در هر زبان معانی واژهها و استنباط از آنها اهمیت دارد. در حسابداری نیز اطلاعاتی که با بکارگیری قواعد، تهیه و گزارش میشود باید دارای معنی باشد. تئوریهایی که در معنی کردن، تفسیر و تحلیل اطلاعات کمک کننده هستند، تئوریهای تفسیری نامیده میشوند . یک ساختار حسابداری، حتی اگر صورت منطقی داشته باشد، باز هم بر تفسیرهای معنیدار دلالت نخواهد کرد، مگر آنکه نمادها و واژهها بتوانند توصیفها یا اندازهگیریهایی را باز نمایند که به لحاظ تجربی به پدیدههای جهان واقعی مربوط اند. در نبود این رابطه، ساختار حسابداری عاری از معنی تجربی تلقی خواهد شد. در اینجا باید دقت ویژهای به عمل آید تا اطمینان حاصل شود که تفسیر حسابداران از مفاهیم، همانند تفسیر استفادهکنندگان از گزارشهای حسابداری است، بنابراین تئوریهای تفسیری ضرورت مییابند تا به گزاره های حسابداری معنی بخشند. مثلاً اسپراس و مونیتز اظهار کردهاند که ارزش خدمات آینده بهترین تفسیر از ارزش داراییها را بازنمایی میکند، بنابراین با توجه به کیفیت اندازهگیری این مفهوم میتوان درباره رویههای جایگزین قضاوت کرد. به عنوان مثال اگر بخواهیم ارزش موجودی انبار را ارزیابی کنیم، ارزش جاری به عنوان قیمت مبادلاتی را میتوان به کار گرفت. حال اگر قیمتهای بازار در دسترس نباشد، آنگاه گزینه دیگر، ارزیابی سایر رویههای حسابداری بر اساس این تفسیر است. مثلاً ممکن است نتیجه بگیریم که روش اولین صادره از اولین وارده بهترین گزینه است چرا که نزدیکترین تخمین از ارزشهای جاری موجودیهای انبار است.
-
تئوریهای ساختاری
در هر زبان برای بکارگیری واژهها در جملات، قواعدی وجود دارد که چگونگی بکارگیری واژهها را مشخص میکند. در حسابداری نیز چنین است و بیان و کاربرد این قواعد در حسابداری تئوریهای ساختاری را حاصل مینماید. ایجیری و استرلینگ در این ارتباط تلاشهایی نموده و کوشیدهاند برای تبیین شیوه عمل حسابداری دیدگاهی بر مبنای نگرش ساختاری ارائه کنند. دیدگاه ایجیری دیدگاهی سنتی است که بر مبنای نظام بهای تمام شده تاریخی تاکید میکند و انحراف از آنرا، مثلاً اقل بهای تمام شده یا قیمت بازار را بیقاعدگی و کجروی میپندارد. استرلینگ نیز چون ایجیری کوشیده تا آنچه را که حسابداران به وقت حسابداری انجام میدهند را تبیین کند، اما چون ایجیری بحث عمده وی نیز به نظام بهای تمام شده تاریخی محدود شده است.
-
تئوریهای رفتاری
هدف از صحبت کردن و نوشتن در هر زبان، انتقال مفاهیم به مخاطبان و تاثیرگذاری بر آنها است. در حسابداری نیز با بکارگیری قواعد معین، اطلاعاتی را گردآوری و گزارش میکنیم و توضیح می دهیم، با این هدف که بر استفاده کنندگان از اطلاعات مالی و تصمیم گیریهای آنها تاثیر بگذاریم، تئوریهایی که در تاثیرگذاری اطلاعات مالی بر استفادهکنندگان به ما کمک میکند، تئوریهای رفتاری نامیده میشود . کانون تاکید این تئوریها معطوف به ربط پذیری اطلاعات ارسال شده به تصمیمگیران و رفتار آنها در واکنش به نحوه ارائه اطلاعات حسابداری است. تئوریهای رفتاری، اثر گزارشهای حسابداری را بر تصمیم گیریهای مدیریت و اثر بازخوردی آنها را بر اعمال حسابداران و حسابرسان نیز در نظر می گیرد، بنابراین تئوریهای رفتاری میکوشند تا اثرات اقتصادی، روانشناسی و جامعهشناسی رویههای حسابداری جایگزین و ابزارهای گزارشدهی را اندازه گیری و ارزیابی کنند.
اساس پژوهشهای انجام شده بر اساس این تئوریها مبتنی بر سوالات زیر بوده است :
-
چه کسانی استفاده کنندگان صورتهای مالی هستند؟
-
ماهیت اطلاعات خاصی که برخی از گروههای استفاده کننده درخواست میکنند چیست؟
-
آیا می توان نیازهای مشترکی را برای نحوه ارائه صورتهای مالی همگانی یافت یا فقط باید نیازهای خاص را برآورده کرد؟
-
چگونه سرمایهگذاران، بستانکاران و مدیران به رویههای حسابداری و نحوه ارائه متفاوت اطلاعات حسابداری واکنش نشان میدهند؟
۰ نظر
نمایش وضعیت
ACTIVE